فقط به خاطر تو
فسقلی جونم، دیروز با وجود اینکه روز تعطیل بود اما من و بابایی حسابی خسته شدیم. آخه دیروز دست به تغییر دکوراسیون اساسی زدیم. کلی جابجایی داشتیم تا بتونیم یک اتاق ناز برای تو نازنین درست کنیم. خیلی خیلی دوست داریم. من و بابا علی الان چندین وقته که داریم برای درست کردن اتاقت برنامه ریزی میکنیم. می خوام وقتی تو فرشته کوچولو پاتو بذاری تو این دنیا ،همه چیز برات آماده آماده باشه. دیروز بعدازظهر ، یک اتفاق خیلی جالب برام افتاد. وقتی داشتم روی مبل استراحت می کردم یکهو متوجه ضربان تند قلبت شدم. انگاری تو دلم داشتی تند تند نفس میکشیدی و قلب کوچولوت بالاو پایین میشد. فسقلیییییییییییییی خیلی دوست داریم. تو نفس من و بابا علی هستی. ...
نویسنده :
مامانی
7:53